English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (945 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
One cannot put back the clock. <proverb> U هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
You cannot make a silk purse out of a sows ear . <proverb> U هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
One cannot be in two places at once. <proverb> U یکنفر نمى تواند در یک زمان دو جا باشد .
phosphor U صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
He is running ( runs ) the factory . U او کارخانه را می گرداند
no-one U هیچکس
never so U هیچکس
no person U هیچکس
never a one U هیچکس
never a man U هیچکس
neer a man U هیچکس
none but low people go there U هیچکس
no one U هیچکس
He can neither read nor write. U نه می تواند بخواند نه بنویسد
none other than U هیچکس دیگر جز
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
no one man U هیچکس به تنهایی
function subprogram U ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
connivance U ی تواند زن خود را طلاق دهد
no person other than yourself U به غیر از شما هیچکس
no one raised his voice U صدای هیچکس درنیامد
Nobody has come yet . U هیچکس هنوز نیامده
no one is here U هیچکس اینجا نیست
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
ladder dredge U لاروبی که دلولههای انرازنجیرمانند نردبان می گرداند
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
No-one is above the law. U هیچکس برتر از قانون نیست.
nix U هیچکس رای مخالف دادن
it is a thankless task U هیچکس نخواهدگفت مرحمت سرکارزیاد
revert U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverts U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverting U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
reverted U صفحه فرمت شده را به وضعیتت اصلی بر می گرداند
Nobody was late except me . U هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
But no one was ever talking about that! U اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
to be second to none <idiom> U هیچکس حریف او نمی شود [اصطلاح]
to be second to no one <idiom> U هیچکس حریف او نمی شود [اصطلاح]
no one man can do it U هیچکس به تنهایی نمیتوانداین کار را بکند
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . U او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
Theres many a good tune played on an old fiddle. <proverb> U یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
How many coaches can the engine pull ? U این لوکومو تیو چند تا واگه را می تواند بکشد ؟
recognition U و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
disassembler U نرم افزاری که برنامه کد ماشین را به حالت اسمبلی بر می گرداند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
The damage can't have been caused accidentally. U آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
de scrambler U وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
No one needed to know save herself / outside herself [American E] . U به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
nobody can take work [abuse] indefinitely. U هیچ کس نمی تواند کار [سو استفاده] را به طور نامحدود تحمل بکند.
self- U حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. U بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
permanent U حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
resets U دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
reset U دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
Nothing can.compensate for the loss ones health. U هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
permanent U رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
absolute address U وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند
non volatile U رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . U من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
atomic U 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
accumulated depreciation U کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
compression U نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
mediums U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
del U کلیدی در صفحه کلید که نشانه گر را یک حرف به عقب برمی گرداند و آن حرف را پاک میکند
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
softer U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softest U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
The blind can not lead the blind. <proverb> U کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presents U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
present U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
He scorns and sneers at everyone. He is contemptuous of everyone. U هیچکس راداخل آدم نمی داند (حساب نمی کند )
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
tempo U زمان
time U زمان
whene'er U هر زمان
time-consuming U زمان بر
tempos U زمان
date U زمان
term U زمان
termed U زمان
terming U زمان
contemporaneous U هم زمان
thence U از ان زمان
periods U زمان
clocks U زمان ها
dates U زمان
yet U تا ان زمان
zeitgeist U زمان
clock U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
time-piece U زمان
timepiece U زمان
period U زمان
time consuming U زمان بر
away U از ان زمان
strokes U زمان
stroking U زمان
coinstantaneous U هم زمان
times U زمان
simultaneously U در یک زمان
synchrone U هم زمان
cotemporaneous U هم زمان
stroke U زمان
stroked U زمان
synchronous U هم زمان
cycle time U زمان
timed U زمان
thitherto U تا ان زمان
time of blowing U زمان دم
holding time U زمان نگهداری
lapse U گذشت زمان
reasonable time U زمان معقول
the fullness of time U زمان کامل
the secular bird U فرید زمان
handleing time U زمان بررسی
reaction time U زمان واکنش
the past tense U زمان گذشته
the preterite tense U زمان گذشته
production time U زمان ساخت
time lags U زمان تاخیر
fuze setting U زمان ماسوره
inoperative time U زمان کسرخدمت
input time U زمان اولیه
hour meter U زمان شمار
idle time U زمان بی باری
installation time U زمان نصب
lapse of time U مرور زمان
time dependent U وابسته به زمان
inlet time U زمان ورود
incidentals time U زمان اتفاقی
greenwich time U زمان گرینیچ
production time U زمان تولید
preterit U زمان ماضی
time lag U زمان مرده
preparation time U زمان تهیه
time lag U زمان تاخیر
time lags U زمان مرده
incidentals time U زمان ضمنی
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
local time U زمان محلی
seek time U زمان پیگردی
yesterday U زمان گذشته
running time U زمان رانش
scheduling U زمان بندی
Recent search history Forum search
2New Format
1A hero can affect on the people.
1ICR
1 want to have chat on video cam? i have a girlfriend, can she join us?
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1I am good with figures,how about you?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com